سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مهرورزی

عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا

عشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر

عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست

عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو

عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی

عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی

عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده

یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار

در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛ عشق تاب آخرین برگ درخت

عشق یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن

عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی گنگی گویا شده

عشق یعنی مهربانی در عمل ؛ خلق کیفیت به زنبور عسل

عشق یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باش

عشق یعنی یک نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا

عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق یعنی ماهی راهی شده

عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق صیادی بدون تیر و دام

عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها

عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر ؛ واگذاری آب را بر تشنه تر

عشق یعنی ساقی کوثر شدن ؛ بی پر و بی پیکر و بی سر شدن

عشق یعنی خدمت بی منتی ؛ عشق یعنی طاعت بی جنتی

عشق را دیدی خودت را خاک کن ؛ سینه ات را در حضورش چاک کن

عشق آمد خویش را گم کن عزیز ؛ قوت ات را قوت مردم کن عزیز

عشق یعنی مشکلی آسان کنی ؛ دردی از درمانده ای درمان کنی

عشق یعنی خویشتن را گم کنی ؛ عشق یعنی خویش را گندم کنی

عشق یعنی نان ده و از دین مپرس ؛ در مقام بخشش از آیین مپرس

در تنور عاشقی سردی مکن ؛ در مقام عشق نامردی مکن

لاف مردی میزنی مردانه باش ؛ در مسیر عاشقی افسانه باش

دین نداری مردمی آزاده باش ؛ هرچه بالا میروی افتاده باش

در پناه دین ، دکانداری مکن ؛ چون به خلوت میروی کاری مکن

عشق یعنی ظاهر باطن نما ؛ باطنی آکنده از نور خدا

عشق یعنی عارف بی خرقه ای ؛ عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای

عشق یعنی آنچنان در نیستی ؛ تا که معشوقت نداند کیستی

یعنی ذهن زیباآفرین ؛ آسمانی کردن روی زمین

عشق گوید مست شو گر عاقلی ؛ از شراب غیرانگوری ولی

هرکه با عشق آشنا شد مست شد ؛ وارد یک راه بی بن بست شد

کاش در جانم شراب عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق باد

هرکجا عشق آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود

کاش در جانم شراب عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق باد

هرکجا عشق آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود

در جهان هر کار خوب وماندنیست ؛ رد پای عشق در او دیدنیست

 اقتباس از شعر دوست عزیزم شبنم