خاطرات من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

در انتظار ظهور

مهدی جان

ای که هزار، هزار شمع در انتظار یک نگاه تو سوختند . شوری است عشق تو و دلنشین غمی است به انتظار قدم‌‌هایت زیستن، بدان که مصراع زندگیم با قافیه تو پایان خواهد یافت. بیا که اگر تو بیایی تمامی شب‌های یلدای غم سپیده صبح را مهمان همیشگی دلم خواهد کرد... نمی‌دانم آیا دل کوچکم تا ظهور تو در تکاپو است یا تا غروب آرزوهایش چیزی نمانده.... اما ... غمگین‌ام و می‌ترسم که دلم از جنب و جوش بیافتد و تو نیایی.... افسوس، من و کلمات مجنونم شاید روز آمدنت را نبینیم من به همه کسانی که آن روز تو را می‌بینند و در دو سوی خیابان‌ها قلبهای سبزشان را به تو هدیه می‌دهند، حسودیم می‌شود

منبع:در انتظار ظهور آقام

را به تو هدیه مای که هزار، هزار شمع در انتظار یک نگاه تو سوختند . شوری است عشق تو و دلنشین غمی است به انتظار قدم‌‌هایت زیستن، بدان که مصراع زندگیم با قافیه تو پایان خواهد یافت. بیا که اگر تو بیایی تمامی شب‌های یلدای غم سپیده صبح را مهمان همیشگی دلم خواهد کرد... نمی‌دانم آیا دل کوچکم تا ظهور تو در تکاپو است یا تا غروب آرزوهایش چیزی نمانده.... اما ... غمگین‌ام و می‌ترسم که دلم از جنب و جوش بیافتد و تو نیایی.... افسوس، من و کلمات مجنونم شاید روز آمدنت را نبینیم من به همه کسانی که آن روز تو را می‌بینند و در دو سوی خیابان‌ها قلبهای سبزشان را به تو هدیه می‌دهند، حسودیم می‌شود ای که هزار، هزار شمع در انتظار یک نگاه تو سوختند . شوری است عشق تو و دلنشین غمی است به انتظار قدم‌‌هایت زیستن، بدان که مصراع زندگیم با قافیه تو پایان خواهد یافت. بیا که اگر تو بیایی تمامی شب‌های یلدای غم سپیده صبح را مهمان همیشگی دلم خواهد کرد... نمی‌دانم آیا دل کوچکم تا ظهور تو در تکاپو است یا تا غروب آرزوهایش چیزی نمانده.... اما ... غمگین‌ام و می‌ترسم که دلم از جنب و جوش بیافتد و تو نیایی.... افسوس، من و کلمات مجنونم شاید روز آمدنت را نبینیم من به همه کسانی که آن روز تو را می‌بینند و در دو سوی خیابان‌ها قلبهای سبزشان ی‌دهند، حسودیم می‌شود 
 

پرسش مهر9

چگونه خدمت گذار خوبی برای جامعه باشیم ؟
دانش آموزان چه می توانند بکنند؟
چگونه می توانند با تلاششان به کشورمان خدمت کنیم ؟

خدمتگزاری , مفهوم وسیع و گسترده ای دارد.این واژه , تمام فعالیتهای مثبت و مفیدانسانها رادر زمینه های :اجتماعی ,اقتصادی , سیاسی , فرهنگی و معنوی شامل می شود.این نکته را یادآور می شویم که : [خدمتگزاری] غیراز[ انجام وظیفه] است . برای روشنی و وضـوح معـنای خدمتـگزاری , لازم اسـت , مـرز ایـن دو مشـخص شود.
کسی که مسؤولیتی بر دوش دارد, چه در بعد معنوی و چه در بعد مادی , و درازای کار, مزد دریافت می کند, خدمتگزار نیست گر چه نتیجه تلاش او در راسـتای خدمت به خلق قرار می گیرد. خدمتگزار, واژه ای است که با چگونگی عمل و نیت فرد ارتباط دارد.
البته اگر شخصی در انجام وظیفه اش کوتاهی نکرد و آن را به بهترین وجه انجام داد و علاوه , هم و غم خویش را در رفع نارسائیهای زندگی مردم قرار داد تابع یکسری مقررات خشک و دست و پاگیراداری نبود, نام خدمتگزار, بر او زیبنده و شایسته خواهد بود بنابراین , هر خدمتگزار مالا به جامعه خدمت می کند ولی هر خدمتی خدمتگزاری نیست .
معلمی که علاوه برانجام دقیق وظایف , برای رشد و شکوفایی شاگردان , دل می سوزاند,عالمی که علاوه بر تبیین احکام دین , درامور خیر و مسائل زندگی مردم پیشگام است و با مبارزات و فداکاریهایش ,از لذتهای زندگی چشم می پوشد, متمکنی که علاوه برانجان وظایف شرعی , بااموال و دارائیش بانی مراکز سودمند می گردد و به نیازمندان امداد می رساند و بالاخره آن رزمند بسیجی که از ناموس وارزشهای دینی , عاشقانه به دفاع بر می خیزد, همه ,از نمونه های بارز خدمتگزاری بیشمارند. بدینسان می یابیم که در مفهوم خدمتگزاری , گذشت , فداکاری ,ایثار, تحمل سختی و ناگواری و احساس هبستگی به همنوعان نهفته است .
انسان اجتماعی است و در جمع , استعداش شکوفا می گردد انسانها, همانند سنگهایی نیستنداز یکدیگر بی خبر و با هم بی ارتباط بلکه مانند حلقات یک زنجیره اند که حیات و قوامشان در گرو پیوستگی و وابستگی است . به همین جهت , در فرهنگ بشری , همواره , به این مساله توجه گردیده و به تعبیرهای گوناگون , جامعه انسانی به این سو فراخوانده شده است .اندیشه وران و مصلحان , با بیان و قلم , مردم را به تعاطف , تعاضد, همدلی و خدمت رسانی دعوت کرده و آن را از مقومات جامعه واجتماع برشمرده اند.ادیان الهی , که براساس ارزشهای فطری و واقعی استوارند, به این امر عنایت کرده و نقش اساسی را درایجاد و تقویت این روحیه داشته اند و پیامبران و آورندگان پیام الهی , در راس خدمتگزاران جوامع بشری بوده اند. در فرهنگ و معارف اسلامی , به این صفت و عمل شایسته سفارش فراوان شده است . دراین دین بزرگ ,ارزشمندترین مردم , سودمندترین آنان است :
خیرالناس انفعهم للناس
با توجه به وصعت و گستردگی معنای خدمتگزاری , می توان آن را به دو بخش عمده تقسیم کرد:
1- خدمتهای مادی .
-2 خدمتهای معنوی .
تاسیس مدارس و موسسات , مراکزامداد تلاشهایی از قبیل : امدادرسانی , ساختن مدرسه , دانشگاه , مسجد, پاک , ورزشگاه و...از مقوله خدمات مادی است .
خدماتی مانند: تعلیم ,ارشاد, پاسداری از عقیده واخلاق مردم , تبلیغ دینی , ستیز با متجاوزان , کوشش در راه استقلال و عزت و بالاخره فداکاری و فدا شدن در راه ایمان و عقیده از جمله خدمتهای معنوی شمرده می شوند.
اینک که مقصود مااز به کار بردن واژه خدمتگزاری , دراین مقاله , بیان شد ,اشارتی خواهیم داشت به ارزش واهمیت خدمتگزاری و برخی از جوله های آن .
اسلام و خدمتگزاری
اسلام , در برنامه ها و تعالیم , بر آن است که : جمع اندیشی و جمع زیستی سازگار و با هدف را در پیروان خویش ,ایجاد و تقویت کند به گونه ای که مردمان را[ عیال خدا] بیند. در جهان بینی اسلام ,از یک طرف , مساله خدمت به خلق , مقدمه قرب الهی و نوعی عبادت تلقی شده است واز دیگر سوی , به هر اندازه که انسان در بعد شناخت و معرفت حق تعالی رشد و تکامل پیدا کند, در خدمت به مردم , بیشتر عشق می ورزد زیرا شیفته حق , خدمت به خلق را جدای از بندگی خالق نمی بیند به همین جهت , در انسانهای متعای و فرزانه و آشنایان به جهان بینی اسلامی , حس نوعدوستی و خدمت به خلق و جامعه , بیشتر به چشم می خورد.
پیامبراکرم[ ص] سودمندی و خدمت به مردم را در کنارایمان به خداوند, معیار و ملاک ارزشمندی انسان دانسته و می فرماید:
خصلتان لیس فوقهما من البر شی ء:الایمان بالله والنفع لعباداتالله ... .
ایمان به خدا و نفع رساندن به بندگان او, دو خصلت نیک است که برتر از آن چیزی نیست .
ازاین بیان استفاده می شود که اگر عشق و سوز به مردم , که نمودار محبت به پروردگاراست , بر روح آدمی حاکم گردد و باایمان واعتقاد به خداونددرآمیزد,انسانی خدمتگزار و پرتلاش می سازد که هیچ گاه از خدمت به دیگران غفلت نمی ورزد که بفرموده رسول خدا[ ص] سلمانی غیر از خدمت به برادران مسلم واهتمام در رفع مشکلات آنان نیست :
من اصبح ولم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم
جلوه های خدمتگزاری
خدمتگزاری با عناوین و تعبیرات گوناگون در منابع دینی , مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است که هر کدام به گونه ای مساله خدمت به مردم را درابعاد مختلف , مطرح می سازد, که در مجموع , همه , جلوه های یک حقیقتند. دراین باره , به ذکر چند عنوان اشاره می کنیم و یادآور می شویم که : ذکراین عناوین , جدای از یکدیگر, به معنای استقلال و عدم تداخل آنها نخواهد بود.
الف . سودمندی و نفع رسانی
در بسیاری از روایات , خدمت به خلق و سودرسانی به آنان , عامل ارزشمندی انسان , به شمار آمده است . پیامبراکرم[ ص] , در پاسخ این سوال که محبوبترین افراد, پیش خداوند چه کسانی هستند؟ فرمود:
شخص باایمان , همانند درخت خرمااست که هر چه از آن برگیزی سودمند و مورد,استفاده است .
از آنجا که انسان باایمان , براساس حق و حقیقت زندگی می کند, نمی تواند جز نفع رسانی , روش دیگری را پیش گیرد. نفع رسانی جزء مقومات ایمان او به شمار می آیدازاین روی , قرآن مجید[ حق] و طرفدارانش را,از آن نظر که نافع و سودمندند برای دیگران , جاوید و ماندگار خوانده است :
بنابراین , سراپای زندگی انسان معتقد به خدا و روز واپسین رااین ویژگی تشکیل می دهد که در هر موقعیتی قرار بگیردو به هر درجه ای که رسد برای مردم و در خدمت آنان است .
ب : برآوردن نیازها
گرهگشایی , حل مشکل دیگران و برطرف نمودن نیازهای مادی و معنوی مردم , جلوه های دیگری از خدمتگزاری هستند که مورد سفارش اسلام می باشند. برخورداری ازاین ویژگی , توفیقی است که خداوند نصیب بندگان نیکش می سازد. در قیقت , نیازمندی که به انسان روی می آورد, رحمت و هدیه ای الهی است که بایداز آن استقبال گردد.امام حسین[ ع] می فرماید: .
نیازهای مردم (که شما برای حل آنان اقدام می کنید)از جمله نعمتهای خداونداست برای شما.از مراجعه مردم به خودتان اظهار ملالت و دلتنگی نکنید.
انسان اگر بتواند حاجت و نیاز کسی را بر طرف کند, ولی در آن کوتاهی بورزد, گویا نعمتی را ناسپاسی کرده واز فیض و رحمت خداوند روی برتابیده و در نتیجه به خود, ظلم و ستمی را روا داشته داست . امام کاظم(ع) می فرماید:
من اتاه اخوه المومن فی حاجه فانما هی رحمه من الله ساقهاالیه ,
آن که برادر دینیش نیازی پیش او می برد, آن نیاز رحمتی است الهی که خداوند به سوی او فرستاده است .اگر آن نیاز را برآورد, به ولایت ما رسیده و ولایت ما نیز به ولایت خداوند پیوسته است واگر آن نیاز را رد به خود ستم کرده و بدی رسانده است .
روشن است که : [ قضاء حوائج الناس] و برآوردن نیازهای مردم هرگونه اقدام مثبت و خیرخواهانه در مسائل مادی و معنوی را شامل می شود بنابراین , همانگونه که چراغی را فرا راه مردم برافروختن , نابینایی را دست گیری کردن یتیمی را سرپرستی و نوازش نمودن دمت و برآوردن نیاز به شمار می آید, همچنین گمراهی را هدایت کردن , جاهلی راارشاد نمود و نحرفی را به راهآوردن نیز,از مصادیق بارز خدمتگزاری است . دراین باره نمونه های فراوانی در کتب احادیث به چشم می خورد, تا آنجا که برای این عنوان , باب مستقلی گشوده است .
ج . یاری به دیگران
از جلوه های خدمتگزاری , یاری به دیگران است . یاری در مسائل و مشکلات زندگی , بویژه در بعد مالی واقتصادی است .
اگر جامعه اسلامی را مانند پیکر واحدی بدانیم ,اعضای این پیکر ارتباطی حیاتی و سرنوشت ساز, با یکدیگر دارنداختلال و کم کاری در یک عضو, عامل به هم خوردن تعادل بدن خواهد شد. دراین هنگام , بقیه اعضا باید به کمک آن عضو بشتابند و به او یاری دهند تا نظم و تعادل به بدن برگردد و حیات و زندگی ممکن شود.این حقیقت , در سطح جامعه اسلامی نیز باید پیاده شود.اگر نیازمندی به عللی نتوانند خود را همپای دیگران قرار دهد, شایسته است دیگران به او یاری دهند تا عدالت و تعادل اجتماعی در جامعه محقق گردد.
ضرورت پیش گامی در خدمت
با توجّه به اهمیّتی که اسلام برای شخصیّت انسان قائل است، برآورده ساختن نیازهای او را یکی از کارهای سندیده برمی شمرد و از این طریق، نه تنها مردمان مسلمان، به برآورده ساختن نیازمندی‏های نیازمندان شویق و ترغیب می‏شوند، بلکه در بسیاری از روایات تصریح شده که نباید گذاشت شخص نیازمند، نیازش را به ما بازگو کند و از حقوق برادران دینی این است که پیش از آن که او به بیان نیازش بپردازد، مسلمانان خواسته او را برآورده سازند. امام صادق علیه‏السلام در این خصوص تصریح دارند که: «هرگاه انسان بداند که برادر مؤمنش نیازمند است و نیازش را برآورده نسازد و او مجبور شود که درخواست برآورده شدن نیاز خود را بکند، در ازای این کار هیچ پاداشی به انسان تعلق نمی‏گیرد.
آسوده‏گان روز قیامت
در فرهنگ اسلام، نه تنها برآورده ساختن نیاز مردم جامعه اسلامی، یک تکلیف لازم و ارزشمند است، بلکه اصل تلاش برای برآورده سازی نیازمندی انسان‏ها هم مورد تأکید اولیای الهی است؛ چه این تلاش به هدف برسد یا نه. بنابراین، کسی که بر طبق قرائن عادی، توانایی برآورده ساختن نیاز مردم را ندارد، نباید دست روی دست بگذارد، بلکه باید به فریضه دیگری جامه عمل پوشد که«کوشش در برآورده ساختن نیاز مردم» است. علی بن ابی طالب علیه‏السلام در توصیف عاقبت کسانی که در راستای برآورده ساختن حاجت‏های مردم می‏کوشند می‏فرماید: «خداوند متعال در روی زمین بندگانی دارد که در مسیر برآورده شدن نیازمندی‏های مردم خود را به تکاپو می‏پردازند، این گروه از بندگان، در روز قیامت آسوده خاطر خواهند بود.
اثر خدمت به دیگران
گاهی عده‏ای در نتیجه فریفته شدن به زرق و برق دنیا و دور شدن از فرهنگ اهلبیت علیهم‏ السلام گمان می‏کنند با بی‏تفاوتی نشان دادن در برابر نیازها و گرفتاری‏های دیگران، خود را از تحمّل ضرر و زیان رها می‏سازند. این افراد غافل از این هستند که این کار، نه تنها مشکلات زندگی اجتماعی را ـ که زیان آن دامن خودشان را نیز می‏گیرد ـ دو چندان می‏کند، بلکه در اثر این کوتاهی، از توفیقات معنوی و امدادهای الهیِ بیش‏تری نیز محروم می‏گردند، بدین دلیل که در جهان‏بینی اسلامی، علّت تشویق به کارهای پسندیده آن است که علاوه بر دیگرانْ در درجه اوّل خود شخص از دریافت برکات این اعمال خیر برخوردار می‏شود. رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله در اشاره به نتیجه کمک به دیگران می‏فرمایند: «تا زمانی که انسان مؤمن در کمک و خدمت به برادر مؤمن خود کوشا باشد، خداوند نیز او را کمک و یاری خواهد کرد».
شیوه صحیح خدمت‏گزاری
خدمت به برادران دینی و برآوردن نیازهای آنان، یک وظیفه است، همان‏گونه که انجام تمام وظایف دینی، یک سلسله شرایط و شیوه‏های خاصی دارند، کمک به مردم نیز وقتی مورد رضایت کامل خداوند است که با رعایت اصولی انجام گیرد. به عنوان مثال، خدمت‏گزار باید در خدمت به برادر مؤمن‏اشْ با روی گشاده با او برخورد کند، در برآوردن حاجت او سستی و تنبلی به خرج ندهد، از منّت گذاشتن به او ـ که سبب تباهی اجر معنوی عمل اوست ـ خودداری کند و... .
علی بن ابی طالب علیه‏السلام در این‏باره رهنمودهای زیادی دارند؛ از جمله شان می‏فرمایند: «برآوردن نیازهای مردم، هنگامی به صورت کامل انجام می‏گیرد که سه امر رعایت شود: اول این که برآورنده نیاز کار خود را کوچک و ناچیز بشمارد، دوم این که تا جایی که ممکن است، نیکی به مردم را مکتوم و پنهان نگه دارد، و سوم این که در برآوردن نیازْ تا حدّی که ممکن است، شتاب به خرج دهد».
وظیفه خدمت‏رسانی
از آن جا که جامعه اسلامی یک واحد به هم پیوسته است که همگان در قبال حفظ نظام و سلامت آن مسؤلند، تمام افراد موظفند از به هم خوردن تعادل آن جلوگیری به عمل آورند. هم‏چنین از آن‏جا که عدم توجه به تأمین نیازهایی که افراد پیدا می‏کنند و کوتاهی در خدمت‏رسانی به موقعْ در دراز مدّت، کیان جامعه را به خطر می‏اندازد، همه افراد جامعه با توجه به امکاناتی که در اختیار دارند، باید در یاری رساندن به دیگران پیش‏قدم باشند. امام صادق علیه‏السلام در اشاره به این مسؤلیت همگانی می‏فرمایند: «مسلمانان موظفند در رسیدگی و کمک به نیازمندان کوشا باشند، به یکدیگر عطوفت و مهربانی نشان دهند، از پرداختن کمک‏های مالی به همدیگر مضایقه نکنند و به هنگام پیدا شدن گرفتاری‏ها، یار و یاور یکدیگر باشند».

دست آوردهای کارگشایی
برای تلاش برآورندگان نیازهای دیگران فایده‏های بسیاری اعم از دنیوی و اخروی در مجموعه روایات ذکر شده است. از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است که: «هر کس در پی برطرف‏سازی نیازهای برادران دینی قدم بردارد، خداوند پاداش‏های ویژه‏ای به او عطا می‏کند. که از جمله آن‏هاست آمرزش برخی از گناهان او، دست‏یابی به بعضی کمالات برتر و رسیدن به مقام و منزلت شفیع بودن». بر این اساس، مشکل‏گشایی از گرفتاری‏های مؤمنانْ از جمله کارهای پسندیده‏ای است که برکات بسیار زیادی در نیل به کمالات و دور گشتن از گناهان و دست‏یابی به سعادت در پی دارد.
خدمت‏رسانی و تداوم زندگی اجتماعی
بر اساس مطالعات تاریخی، زندگی بشر از دیرباز به صورت اجتماعی بوده است. بدون زندگی اجتماعی، امکان دست‏یابی به نیازمندی‏های متنوع انسان میسّر نیست. زندگی اجتماعی، علاوه بر وجود قانون دقیق و مجریان توان‏مند و همین طور ضامن اجرایی مطمئن که بتوانند حقوق افراد را به طور کامل تعیین و حفظ کنند، نیاز به برخورداری تک تک مردم و مدیران از یک روحیه هم‏کاری متقابل و احساس ضرورت خدمت به یکدیگر دارد؛ چرا که بدون وجود چنین تعهّدی، هم در روند اجرای قانون مشکلاتی بروزخواهدکرد وهمدر استحکام پیوندهای اجتماعی خللی پدید خواهد آمد. بر این اساس، در تمام جوامعْ اندیشمندان به دنبال راه کارهای هستند تا حسّ خدمت به یکدیگر و احساس مسؤلیّت بیش‏تر در انجام وظایف را تقویت کنند. بررسی‏ها گویای این حقیقت است که در طول تاریخ، موفق‏ترین جوامعْ آن‏هایی بوده‏اند که حسّ هم‏کاری و خدمت به هم نوع و پای‏بندی به انجام وظیفه در آن‏ها بیش‏تر بوده است.
اسلام آیین اجتماعی
از آن جا که دینْ برنامه هدایت انسان است، کامل‏ترین دین آن است که همه ابعاد وجودی انسان را در نظر بگیرد و در هر مورد، رهنمودهای لازمی ارائه کند. آیین الهی اسلام، به عنوان آخرین و در عین حال کامل‏ترین برنامه هدایت انسانْ در مجموعه آموزه‏های خود، هم بُعد فردی و هم بُعد اجتماعی بشر را لحاظ کرده است. حتی می‏توان گفت به جهت این که زندگی اجتماعی آدمی، عرصه تعارض منافع و خواست‏هاست، بیش‏تر مورد توجه قرار گرفته است و نوع احکام و برنامه‏های اسلامی، چون نماز جماعت، نماز جمعه، امر به معروف و نهی از منکر و...، به جنبه‏های اجتماعی توجه کرده‏اند. در این راستا، یکی از تکالیف مهمّ اسلامیْ ضرورت توجّه و اهتمام به امور مسلمانان است؛ یعنی هر فرد مسلمانْ موظف است آماده خدمت به دیگران باشد و همواره در راه حلّ مشکلات و گرفتاری‏های آن‏ها بکوشد. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در اشاره‏به اهمیت این کار می‏فرمایند: «هر کس که صبح کند، در حالی که به اصلاح امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد، مسلمان نیست».
انگیزه ها در خدمتگزاری
خدمت امری است پسندیده اما آنچه ارزش آن را بالا می برد و یااز ارزشش می کاهد,انگیزه هایی است که خدمت براساس آنها شکل می گیرد. برخی از هدف انگیزه خدمتشان احساس نوعدوستی وانسان گرایی است .اینان , بر اینباورند که خدمت , مرز, نژاد, عقیده ,ایمان و... را نمی شناسد بلکه هر جاانسانی یافت شود که می توان به او خدمت کرد, باید سراغش رفت . صاحبان این تفکر,اصل خدمت را ملاک و معیار می گیرنداما به متعلق آن کاری ندارند.
البته این طرز تفکر, در حد خودش , در خور ستایش است اما کامل نیست .
انگیزه برخی از مردم , در خدمت رسانی , یک نوع داد و ستداست یعنی قدمی بر می دارند تا قدمی برایشان برداشته شود. دراین بینش محور خدمت , جلب خدمتگزاری !ازارزشی برخوردار نیست زیرا نه انگیزه مردمی در آن وجود دارد و نه احساس نوعدوستی .
اینان خدمت می کنند, تا به نام و نانی برسند شهرت و مقامی بدست آورند یا به اغراض واهدف سیاسی و مانند آن دست یابند عشق و علاقه به اصل خدمت ندارند بلکه انگیزه اساسی آنان مقاصداجتماعی و دنیایی است !
برخی ازافقی بالا به انسانها می نگرند و در بینش , آنان , همه مردم [عیال] خداوندند. خدمت به خلق در تفکر واندیشه اینان , نوعی عبادت و تقرب به پروردگار است . کار و خدمت صاحبان این فکر, هم حسن فاعلی دارد و هم از حسن فعلی , برخورداراست . به عقیده ایشان تنها مفید بودن عمل کافی نیست بلکه باید فاعل نیز, نیت و هدف خیر داشته باشد. صاحبان این نظر می کوشند که ضمن مفید شکل عمل , روح معنویت را نیز بر آن حاکم سازند, تا ثمره این حرکت خیرخواهانه , آنان رااز منزل خودخواهی و هواپرستی خارج و منزل صفا واخلاص برساند .
پیدایش این نگرش , تنها در سایه تفکر دینی و جهان بینی الهی ممکن است . در مقام ارزشگزاری خدمتها, خدمت نشات گرفته ازاین جهان بینی , ازارزشمندترین آنها به شمار می رود به همین جهت , در فرهنگ دینی , عمل و خدمتی مایه ارزش و عامل کمال آدمی است که انگیزه انجامش , قرب و رضایت خداوند باشد.
حکومت و خدمت
آنچه تاکنون درباره خدمتگزاری ,اهمیت و جلوه های آن نگاشتیم , بیشتر, بر محور خدمتهای فردی و مردمی تاکید داشت اما بخش عمده و اساسی خدمتگزاری , خدمت دولتها و حکومتهاست زیرا آنهااز سویی منابع ملی و ثروتهای عمومی را دراختیار دارند واز سوی دیگر,از امکانات اجرایی و راههای به کارگیری آن برخوردار. دراین بخش دو مطلب را یادآور می شویم :
-1خدمتگزاری دولتمردان وارزش آن .
2- ایجاد روحیه و زمینه خدمتگزاری توسط آنها.
پیش از آن که به بررسی این بحث بپردازیم ذکر نکته ای ضروری می نماید:
فرهنگ حکومتها, نقش زیربنایی در خدمتگزاری و عدم آن دارد. در حکومتهای طاغوتی[ فرهنگ منیت] حاکم است . در نقطه مقابل , حکومتهای الهی واسلامی قرار دارند. که فرهنگشان[ فرهنگ عبودیت] است .
در بینش سردمداران طاغوتی , همه چیز بر محور[ من] واشباع شهوات و غرایز شخصی دور می زند و شکل می گیرد. چنین حاکمانی , تنها به منافع و تامین خواسته های خویش را می اندیشند.
مردم در نظراینان ,از شخصیت و هویت مستقل وانسانی برخوردار نیستند و ازاین روی از هر عاملی که پایه های قدرت آنان را استوار سازد, سود می جویند گر چه به قیمت فدا شدن ملت و جامعه تمام شود.
در بینش دولتمردان اسلامی , جز کار و خدمت مخلصانه و صادق , چیز دیگری مطرح نیست .این جاست که[ تشنگان قدرت از شیفتگان خدمت] جدا می شوند در منابع اسلامی , به حاکمان و دولتمردان که با قوانین اسلام برمردم حکومت می کنند, سفارش شده است که همواره کانون مهر و خدمتگزاری مردم باشند.
علی[ ع] به فرماندار مصر چنین توصیه می کند:
واشعر قلبک الرحمه للرعیه للرعیه لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم , فانهم صنفان امااخ لک فی الدین واما نظیر لک فی الخلق
و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان . و مباش همچون جانوری شکاری که را غنیمت شماری ! چه رعیت دو دسته اند! دسته ای برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند.
اگر محور مسؤولیت پذیری , عبودیت حق و خدمت به مردم باشد, هیچ گاه حکومت و ریاست , به صورت هدف و طعمه در نمی آید بلکه امانتی است در اختیار حاکم .
اینک اشارتی کوتاه به عوامل موثر درایجاد روحیه خدمتگزاری :
1- تبلیغات
تبلیغات , نقش عمده ای در تشویق و ترغیب خدمتگزاری مردم برای خدمتگزاری دارد.
دولت , علاوه برایجاد روحیه خدمتگزاری در مردم , می بایست , خدماتی که برای مردم انجام می دهد, صادقانه با آنان در میان بگذارد. طرحها و برنامه هایی که امکان دارد مردم دراجرای آن نقشی داشته باشند, به آنان ابلاغ کند.
برای اطمینان مردم به دولتمردان , ضروری است ازاخبار مبالغه آمیز و گزافه گوییها در زمینه بیلان خدمات و وعده هایی که رسیدن به آنها, به زودی , میسور نیست ,اجتناب شود.
-2 ضرورت تشویق و تنبیه
مساله دیگر که درایجاد زمینه و روحیه خدمتگزاری موثراست , تشویق و تنبیه بجا و بموقع است . حکومت اسلامی نباید خدمت و خیانت را یکسان ببیند و با نیک و بد, برخورد مساوی داشته باشد زیرااین گونه برخورد,زمینه خدمتگزاری را در مردم از بین می برد.
3- انتخاب کارگزاران صالح
دولت و حکومت اسلامی وقتی موفق به ارائه خدمات وایجاد جو و فضای خدمتگزاری خواهد بود که از مدیرانن و کارگزاران شایسته و واجد شرایط برخوردار باشد.انتخاب صحیح در کاراجرایی ویژه در کارهای کلیدی , مهمترین مساله برای زمامداران است .
بازسازی مراکز خدمت رسانی و مدیریت کشور و پاکسازی آنهااز عوامل ناسالم و ناشایسته , عامل مهمی درایجاد زمینه خدمتگزاری دولت و مردم به شمار می آید.
-4ایجاد جواعتماد وامنیت
ایجادانگیزه خدمت و گسترش آن در بین مردم , فضای مناسبی را می طلبد. دولت , می توانداین نقش را داشته باشد و زمینه های مناسب را, برای عرضه خدمت از سوی مردمان خدمتگزارایجاد کند,از جمله :اعتماد به مردم و بهای لازم به کار آنان .این امر سبب می گردد که مردم با عشق و علاقه به خدمات عمومی روی بیاورند و بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی را سامان دهند و جامعه را به عطر دل انگیز خدمت و کمک به همنوع معطر کنند.این جواعتماد, بسیاری از بدگمانیها رااز بین می برد و در نهایت رنج و مشقت دولت را دراداره جامعه می کاهد.
.
منابع :نوشته های دوست خوبم ساداتی کنتی.سید حسین



مهرورزی

عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا

عشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر

عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست

عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو

عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی

عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی

عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده

یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار

در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛ عشق تاب آخرین برگ درخت

عشق یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن

عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی گنگی گویا شده

عشق یعنی مهربانی در عمل ؛ خلق کیفیت به زنبور عسل

عشق یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باش

عشق یعنی یک نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا

عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق یعنی ماهی راهی شده

عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق صیادی بدون تیر و دام

عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها

عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر ؛ واگذاری آب را بر تشنه تر

عشق یعنی ساقی کوثر شدن ؛ بی پر و بی پیکر و بی سر شدن

عشق یعنی خدمت بی منتی ؛ عشق یعنی طاعت بی جنتی

عشق را دیدی خودت را خاک کن ؛ سینه ات را در حضورش چاک کن

عشق آمد خویش را گم کن عزیز ؛ قوت ات را قوت مردم کن عزیز

عشق یعنی مشکلی آسان کنی ؛ دردی از درمانده ای درمان کنی

عشق یعنی خویشتن را گم کنی ؛ عشق یعنی خویش را گندم کنی

عشق یعنی نان ده و از دین مپرس ؛ در مقام بخشش از آیین مپرس

در تنور عاشقی سردی مکن ؛ در مقام عشق نامردی مکن

لاف مردی میزنی مردانه باش ؛ در مسیر عاشقی افسانه باش

دین نداری مردمی آزاده باش ؛ هرچه بالا میروی افتاده باش

در پناه دین ، دکانداری مکن ؛ چون به خلوت میروی کاری مکن

عشق یعنی ظاهر باطن نما ؛ باطنی آکنده از نور خدا

عشق یعنی عارف بی خرقه ای ؛ عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای

عشق یعنی آنچنان در نیستی ؛ تا که معشوقت نداند کیستی

یعنی ذهن زیباآفرین ؛ آسمانی کردن روی زمین

عشق گوید مست شو گر عاقلی ؛ از شراب غیرانگوری ولی

هرکه با عشق آشنا شد مست شد ؛ وارد یک راه بی بن بست شد

کاش در جانم شراب عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق باد

هرکجا عشق آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود

کاش در جانم شراب عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق باد

هرکجا عشق آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود

در جهان هر کار خوب وماندنیست ؛ رد پای عشق در او دیدنیست

 اقتباس از شعر دوست عزیزم شبنم


خدمت بی منت2

نخست حکایتی شیرین از گلستان سعدی آمده است در باب «عمل صالح و خدمت بی منت» که با این دو بیت به پایان رسیده:

تا توانی درون کس مخراش              کاندرین راه خارها باشد

کار درویش مستمند برآر                 که ترا نیـــز کارها باشد

 


خدمتگزاری2

جهان بینی توحیدی : در این جهان بینی، دیگر عالم مادی اصالت ندارد. بلکه (( ماده))  بعنوان شکلی از اشکال قدرت الله و بعنوان خمیره ای در مجموع جهان هستی در انواع پدیده های آفرینش آلت دست و مطیع صانع هستی یعنی رب العالمین میباشد. و به عبارتی جهان مادی جلوه ای از تبلور عظمت بی کران خداوند متعال است که یک لحظه بقایش بدون نظر خالقش ممکن نیست چرا که هر انسان عالِم و آگاه بعداز پی بردن به اقتدار و نظم حاکم و پایدار بر حرکت الکترونها  به دور هسته در اتم گرفته تا انسجام و حرکت منظم بزرگترین خوشه های کهکشانی و همچنین با مطالعه چگونگی تشکیل و مراحل رشد و تکامل یک سلول تخم در جنین ، و چگونگی تبدیل آن ذره کوچک به انسانی برومند و خلیفه الله ، تسلیم عظمت وقدرت خداوند لایزال میگردد.

در این جهان بینی، الله یگانه مدبر ، ناظم و خالق کل خلقت بوده و جهان هستی پرتوی از نور بیکران الله میباشد. که جز وکل هستی، چاره ای جز سجده در برابر عظمت او ندارند. زیرا بودنشان در عالمِ گیتی یک آن، بدون نظر الله ، ممکن نیست. او اول وآخر است ، فنا ناپذیر و قدیم ، دائم است، تغییرناپذیر. رحمان و رحیم است .  در این جهان بینی انسان، دیگر آن موجود دو پای یکبار مصرف مجبور و مصنوع دست جهان بی شعور مادی نیست، بلکه مقام خلیفه الله دارد !!! طوریکه هدف خداوند از خلقت جهان هستی وکاینات، آفرینش انسان، این شاهکار خلقت میباشد. در اینگونه نگرش به جهان پیرامون، انسان دیگر آن موجود یک بعدی ((مادی)) نیست بلکه انسان دارای دو بعد 1- مادی (تن و جسم ) 2- روح میباشد وجهان مادی پیرامون انسان محل رشد وتکامل و انتخاب وآزمایش اوست . در این جهان بینی مرگ پایان زندگی نیست بلکه آغازی است برای شدنی دیگر !! تن در دیدگاه توحید، قالبی برای رشد و تعالی روح بوده و فطرت، نرم افزار هدایتگر و راهنمای انسان در انتخاب راه رشد و تکامل و رسیدن به الله میباشد .. و دنیا پله و پایگاهی است برای پرواز به اوج ملکوت الهی. و آیا این پرواز بدون راهنما و راهبر ممکن است ؟ نه خیر . اینجاست که ارزش والای وحی و رسالت انبیا در بیغوله صحرای بیکران هستی نمایان میشود که اگر وحی و رسالت نبود، خلقت انسان چیزی بس بیهوده مینمود . و چه بسا ظلمی نابخشودنی وآشکار بر انسان میشد. در این جهان بینی، عظمت انسان، مختار بودن انسان در انتخاب آگاهانه بین بدی و خوبی، شرو خیر، سود و زیان میباشد. در جهان بینی توحیدی چون انسان به حیات بعد از مرگ در جهان دیگری اعتقاد و ایمان دارد؛ لذا زندگی در کره خاکی، نهایت هدف او نیست بلکه خود را مسافری بیش در دنیا نمیداند. و چون اعتقاد به روز حساب و رسیدگی به اعمال نیک و بد دارد ومعتقد است اگر عملی شر و زشت و به عبارتی مرتکب گناه شود در مقابل این عمل باز خواست و کیفر می بیند و بالاتر از همه، آنجائیکه خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال خود میبیند از انجام اعمال زشت که موجبات عدم رضایت خدای و محبوب خود را فراهم  میکند شرمگین میشود در این جهان بینی، زندگی، معنی داشته و بیهودگی و پوچی در او راه ندارد هر لحظه از عمر، غنیمتی است برای ادای وظیقه و هر مکانی از جهان، آزمایشگاه انسان میباشد. چون او یقین دارد که صرف اعتقاد به خدا کافی نیست. بلکه نهایت رضایت الله، در انجام واجبات و مخصوصاْ در گرو انجام به اعمال صالح است. پس بنابراین یک لحظه غفلت و سستی را خسران و زیان می داند و در راه رضایت حق تعالی که نهایت هدف اوست از لحظه لحظه عمر برای خدمت بی منت به خلق خدا، سود می جوید. او، مال که سهل است بلکه آبرو وجانش را درراه خدا بخاطر فلاح و رستگاری انسانها، بی هیچ چشم وداشت و انتظاری از خلق الله، فدا میکند. انسان توحیدی انسانی است مومن، و انسان مومن کاری را انجام نمیدهد مگر با انگیزه خدایی وبرای جلب رضایت خدا.... در جهان بینی توحیدی هیچ ارزشی بالاتر از تقوا نیست و بعد از تقوا، علم ( معرفت ) در درجه دوم اهمیت میباشد و ارزشهای مادی از قبیل ثروت، پست و مقام، رنگ پوست، اندام، قوم وقبیله، اصل ونسب، نژاد، زبان، هیچکدام موجب برتری انسان نیست.  فقط وفقط ، ایمان و علم دو بال پرواز بسوی رستگاری و سعادت اخروی است.

کار توحیدی : در مطالبی که گذشت به این نتیجه رسیدیم کاری که انگیزه ی خدایی داشته باشد ، کار توحیدی است. و به عبارتی، کاری که برای رضایت خدا انجام میگیرد، زمانی قبول در گاه خداوندی است که جهت آن عمل در راستای صراط مستقیم باشد. اگر مجموعه اعمال صالح را، شعاع های یک کره فرض کنیم و صراط مستقیم را کلیه جهت و مسیرهایی که به مرکز آن کره (الله) وصل میشود فرض کنیم، خواهیم دید هر خطی که میخواهد جزئی از مجموعه شعاع این کره باشد، اجباراُ خطی است که به مرکز کره وصل میشود، چنین خطی جهتش  باید به سمت  مرکز باشد تا به مرکز وصل گردد و در غیر اینصورت هرگز به مرکز وصل نخواهد شد . پس بنابراین هر کاری که بخاطر رضایت خدا انجام میگیرد نباید رنگی از ((من)) و((ما)) در آن باشد زیرا اگر من وما یی وجود داشته باشد لابد مرکز وسمت و سوی و شعاع هایی غیر از این مرکز(الله) دارد و این همان دوتایی و شرک است ، شِرک یعنی همان به هدر رفتن نیروها، زیرا در عالم شرک بین نیروهای (من) ها و(ما) ها همیشه زوایا و جدایی و نفاق وجود دارد که در نتیجه این زوایا، نیروها در اثر طلاقی با یکدیگر در کشمکش بوده و بر آیندشان یا صفر یا ناچیز یا مقطعی و فنا پذیر است . اما در توحید همه نیروهای فردی و جمعی به یک جهت مانند جهت شعاع های یک کره به سمت مرکز، یعنی به سمت الله متمرکز میباشند بطوریکه هیچکدام از نیروها به غیر از مرکز در نقطه ی دیگری یکدیگر را قطع نمیکنند. واینجاست که  ارزش کلام خدای متعال که می فرمایند (من از گناه کسی که به من شریکی قائل میشود در نمی گذرم) روشن میشود. و نیز ارزش اولین رمز توحید، یعنی لااله الاالله نمایان میشود. لا اله الا الله ، یعنی نپذیرفتن مرکزیت هیچ الهه ای به جز مرکزیت خدای یکتا . و این همان توحید است. و توحید در عمل، همان یگانگی پندار، گفتار و کردار بخاطر رضایت خدا به خلق خدا. در یک عمل توحیدی هیچ نقطه وجهتی به غیر از خدا برای خواهشهای نفسانی اعم از (من ) و(ما) وجود ندارد. بلکه  تمامی خواهشهای نفسانی، همانند نقاطی هستند که خطوطی را تشکیل میدهند که جهت آن خطوط به سمت الله میباشد. در توحید، خوردن و خوابیدن و ارضای غرایز اعم از شهوت، مقام، قدرت وغیره همه جهت دار و برای رسیدن به هدفی واحد میباشند. و باید و نباید ها دارد، زیرا نمیتوان هر چیزی را خورد ودر هر جایی و زمانی خوابید. واز هر طریقی، خواهشهای نفسانی را ارضای کرد. و هر پست ومقامی را پذیرفت و دنباله رو هر قدرتی شد و یا از هر قدرتی استفاده کرد. در توحید، گفتار نیز چهار چوب و جهت دار است، زیرا  بر مومن جایز نیست  سخن بیهوده را به زبان جاری کند. مگر آن سخنی که مورد پسند خدا باشد. او (مومن)علاوه بر اینکه در باره ی کسیکه عمل زشتی را مرتکب نشده زبان به سخن گفتن باز نمیکند و آنرا افترا وگناه بزرگی میداند، حتی افشای و بازگوی کردن عمل زشت کسی را که مرتکب شده است، غیبت و گناه میداند واگر کسی بیمورد و بی جهت از شخصیتی تعریف و تمجید کند یقینا" دچار شرک در گفتار شده است. او(مومن) گوش دادنش، مانند گفتارش، هدف دار است. زیرا جایز نیست مو‌‌من پای شنیدن هر غیبت  وهر سخن بیهوده بنشیند. در توحید حتی فکر کردن جهت دارد. و مومن اجازه ندارد در اموری فکر کند که در جهت خدا نباشد. زیرا تفکر در امور غیر توحیدی یعنی همان شرک و دوگانگی در تفکر است. در توحید مومن حق ندارد با حدس وگمان در باره ی کسی قضاوت کند که گناه محسوب میشود. و حتی او اجازه ندارد  در زمان قضاوت بین حق و باطل، از خود و پدر ومادرش که عزیزترین افراد به او میباشند طرفداری از باطل کند و یا شهادت نادرست دهد که شاهد این سخن آیه ی 135 از سوره ی نساء قرآن کریم که ترجمه چنین است:

<<ای کسانیکه ایمان آورده اید ( بکوشید تا ) بر عدالت و حق ، پایدار باشید و برای خدا ، شهادت دهید . اگر چه بر ضرر خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما باشد خواه غنی باشد ، خواه فقیر. در هر حال خدا به کار او اولی و سزاوارتر است شما از هوی و هوس پیروی نکنید، تا بتوانید ، به عدالت رفتار کنید. و اگر مطلب را به نا درستی بگویید یا ( از گفتن حق وعدالت ) روگردان باشید بدانید، که خدا از هر چه شما میکنید آگاه است.>> میانجیگری مومن نیز همانند سایر رفتارش جهت خدایی دارد بطوریکه خدا در آیه ی 85 سوره ی نسا میفرماید ( هر کس در کار نیک میانجی شود نصیبی هم برای خودش خواهد بود و هر کس در کار بدی میانجی شود، سهمی از آن خواهد داشت و خداوند بر هر چیز مراقب است ). و خلاصه اینکه مومن همیشه مراقب کردار خود میباشد زیرا او معتقد است ( هر کس  ذره ای کار نیکو انجام دهد ، پاداش آنرا خواهد دید. و هر کس  ذره ای کار بدی مرتکب شود به کیفرش خواهد رسید. ( ترجمه ی آیات 7 الی 8  سوره ی زلزال )


خدمتگزاری 1

   نوع دیگر از انگیزه غیر خدایی (مادی ) در خدمت گروه ها ی کوچک  اجتماعی اعم از، ایل، طایفه، روستا یا انجمن، کانون، هیئت و نیز در خدمت گروه های اجتماعی بزرگ ما نند شهر، استان، ملیت  یا کشور وحتی منطقه جغرافیایی میباشد. یعنی خواستن همه چیز برای ((ما)) ی محدود گروه خودش، که این نوع انگیزه (مادی) نیز تا جاییکه منافع گروهی، ملی ومنطقه ای افراد وابسته به آن گروه را تا مین میکند، دوام و بقا دارد و گرنه، هرچند که روند این نوع خدمت به مردم در راستای منافع سایر شهرها، استانها، ملل و یا منطقه جغرافیائی باشد، ولی به گروه او نفعی نداشته باشد، میلی به ادامه آن خدمت ویا آن عمل خیرنخواهد داشت ، زیرا دیگر انگیزه ای ندارد وچه بسا به خاطر اینکه دیگر گروههای رقیب از ادامه این خدمات بجا مانده بهره مند نشوند نتایج حاصله از آن کار یا خدمت به مردم را نابود خواهد کرد .در اینگونه طرز تفکر،  منطقه ای استثمار مناطق دیگر ویا کشوری استثمار کشور دیگری را و یا شهری ، شهر دیگر، یا گروهی ، گروه دیگری را والی آخر ... مجاز می دانند.

در این  طرز تفکر است که بیشتر سرمایه های منطقه ای، ملی و گروهی انسانها در کشمکش رقابت و جنگ وجدال بین  مناطق ، کشورها، فرهنگها، ملتها ، نژادها ، زبانها ، استانها، شهرها و گروهها به هدر میرود. که نمونه های زیادی را میتوان در تاریخ جهان بشریت دید . برای مثال: جنگهای جهانی اول و دوم که از نوع منطقه ایست . یا درگیری و جنگ بین کشورها و ملل مختلف مانند تجاوز رژیمهای اشغالگر و یا اختلاف و جنگ بین سیاه و سفید در قاره ی آمریکا  و اختلاف بین نژادها و زبانها و یا کشمکش در تقسیم بندی و جذب امکانات مالی ( بودجه های عمرانی و سایر ) یک کشور در بین استانها و یا تنازع در تقسیم بندی اعتبارات بین شهرها والی آخر... همه وهمه بخاطر این است که منطقه ی ما،   کشور ما،  ملت ما ، استان ما، شهر ما، گروه ما، یا هیئت ما بهره مند شود و بقیه هیچ !!! اگر مانخوریم ما را خواهند خورد، پس بهتر است که با هر وسیله، دیگر ملل جهان را استثمار کنیم . اگر ما نکنیم، آنها توان و قدرت استثمار مارا پیدا خواهند کرد. در مطالب گذشته در خصوص دو انگیزه ی ( مادی ) یعنی خدمت برای مردم با انگیزه ی (( منیت)) = ( منافع شخصی) و نیز انگیزه (( ما )) =  (منافع گروهی)  بررسی اجمالی کردیم . و اما قبل از پرداختن به کار توحیدی یا خدمت به مردم با انگیزه ی خدایی ، لازم است  سخنی در پیرامون جهان بینی مادی و الهی که کلیه رفتار، گفتار و کردار آدمی که نهایتا بستگی تنگاتنگی به این دو نوع نگرش و تعبیر و تفسیر از جهان پیرامونش دارد، داشته باشیم . بطوریکه آگاهی  دارید جامعه شناسان در تقسیم بندی جهان بینی ها به دو نوع جهان بینی عمده واساسی: 1- جهان بینی مادی 2- جهان بینی توحیدی ، رسیده اند که  اینجا مختصرا به این دو نوع جهان بینی می پردازیم.

1-جهان بینی مادی : این نوع نگرش به جهان پیرامون ، به ماده اصالت داده و آنرا ( ماده ) منشاء اصلی پیدایش جهان و حیات دانسته و پایه واساس تمامی نظم و نظام و برنامه ریزی های دقیق حاکم بر آفرینش را، ناشی از تصادف و ترکیبات این ماده ی بی شعور میداند . و انسان را سخت افزاری که حاصل طراحی، ساخت و مونتاژ تصادفی این کارخانه ی بی شعور و بی نظم ِ در عین نظم و شعور میداند . و نرم افزار گرداننده ( عقل ، شعور ، غرائز ، کنش و واکنشهای ) انسان را هم، ناشی از فعالیت و ترکیبات عالی این ماده  میداند!!! شایان ذکر است که اگر در تاریخ پیدایش این نوع جهان بینی مطالعه بکنیم خواهیم دید که این تفکر چیزی جز واکنش روشنفکران جوامع بشری در مقابله با جور و ظلمی که مکاتب و ادیان  تحریف شده، نام خدا و دین بمنظور استثمار واستحمار جوامع بشری اعمال میکردند، نیست و به آن روشنفکران بایستی حق داد که منکر وجود چنین خدای بی لیاقت و بی فکر و دین تحریف شده و به انحراف کشیده و مسخ شده اش که ابزار تزویر دست صاحبان زر و زور  قرار گرفته است، افیون توده ها نامند و به حق هم چنین دین و برنامه ی تحریف شده از هر نوع افیون هم خطرناکتر است . در آن جوامعی که متولیان دین، سازمان زمین بهشتی تاسیس کرده و اسناد ومدارک باغها و حوریان بهشتی را به مبالغ بسیاری می فروختند و خود در خلوت جهل توده مردم به عیش و عشرت می زیستند ، بایستی به این روشنفکران بی خبر از اصالت دین و مذهب توحیدی حق داد که دنبال  تئوری و نظریه ها جدید زندگی اجتماعی و ارائه  راه کار هایی بمنظور آگاه سازی توده مردم از جهل و فقر باشند و چون می دیدند وقتی این ادیان تحریف شده چه ظلمهایی که به نام خدا به مردم روا می داشتند، چاره ای نداشتند که منکر وجود سازنده جهان به این عظمت باشند و اما کاری که به نادانی کردند ناخواسته توده مردم را از چاله در آورده و در چاه انداختند . که بشر در همیشه تاریخ، نتایج عینی و عملی این نوع نگرش را در کشور شوروی فرو پاشی شده نظاره گرخواهد شد. ما به چشم خود شاهد بودیم که همان کسانی که از حمایت طبقات کارگری دم میزدند و مدافع حقوق طبقات محروم جامعه بودند چگونه بعد از به حکومت رسیدن با حاکمیت اقلیتی از خودشان ، چه راحت وآسان جای خالی ظالمان و جباران ریاکار را پر کردند وخودشان علاوه بر استثمار و استحمار به اختناق نیز متوسل شد ند بطوریکه انسان را از ابتدایی ترین حقوق  بشری (آزادی) محروم کرده و داشتن هر گونه تفکر غیر مادی را جنایتی نا بخشودنی می دانستند . که ماحصل این نوع نگرش مادی به جهان پیرامون این است که به دنیا آمدن انسان را امری تصادفی و زندگی را امری اجباری و مرگ را فنا ونیستی و خاتمه پرونده انسان میداند. و از آنجائیکه در این طرز تفکر انسان به جز ارضای غرایزش هیچ مسئولیتی ندارد لذا این جهان بینی به او اجازه میدهد برای رسیدن به هدفش که نهایتاْ ارضای خواهشهای نفسانیست از هر وسیله ممکن، استفاده کند. و از آنجائیکه مرگ را پایان زندگی دانسته و اعتقادی به روز حساب و کتاب ( معاد) ندارد، بنابراین با واژه های شهادت ،ایثار، انفاق، احسان، عبودیت، و بطور کل از معرفت الهی غافل است و در همه شرایط، در فکر سود و زیان منافع خود ( من ) یا گروه متعلق به خودش ( ما ) میباشد . دوست داشتنش در حد غریزه تا بدان حد میباشد که اگر مانند آن بوزینه ای که در قفسی آب به خرخره رسید بچه خود را زیر پا میگذارد تا برای لحظه ای هم که شده نجات یابد. در این نوع نگرش به جهان ، وقتی انسان چون بعد از مرگ  برای اعمالی که در این دنیا انجام میدهد باز خواست نمیشود . برای ارضای خواهشهای نفسانی هیچگونه محدودیت و قید و بند اخلاقی ندارد و هر ظلمی را در حق دیگری روا و مجاز میداند و از طرفی چون اعتقادی به جهان آخرت ندارد و انتظار پاداش در مقابل اعمال نیک و خیر برایش مفهومی ندارد ، پس دنیایش را به هیچ قیمتی نمیفروشد و حاضر به از دست دادنش نیست و به حکم غریزه تنازع بقا، زنده است و از هر وسیله برای زنده ماندنش مثل حیوان استفاده میکند و به گفته ماکسیم گورگی

( اگر خدای را از هستی بر داریم همه چیز مجاز میشود )


خدمت بی منت 1

خدمت به مردم  که لقلقه زبا ن خیلی  ها است، امروزه بازارش داغ است. افرادی از این حرف، سنگری ساخته و در این سنگر در پی تامین وحفظ منافع (نان، نام، مقام) شخصی خود هستند. البته با بیان این مطلب، هرگز در صدد نادیده گرفتن خدمات با اخلاص مردان خدا، به خلق خدا نیستیم. هرچند که آنان نیازی به قدرشناسی ما بندگان ندارند، زیرا مومنین تنها کسانی هستند که با خدا معامله کرده ودر راه حق از جان، مال و آبرو میگذرند   . پس برای خدمت به خلق خدا، بایستی انگیزه خدایی داشت تا مورد قبول درگاه باری تعالی گردد وگرنه در خیلی از موارد که خدمت به مردم، انگیزه اش غیرخدایی یعنی بمنظور ارضای خواهشهای نفسانی، اعم از زر و زور و تزویر و برای ((من))  بوده باشد، هر چند که روندِ کار خدمت به مردم در حال انجام، در جهت منافع مردم  هم باشد، زمانی که منافع فردی شخص را تامین نکند به دلیل از بین رفتن انگیزه مادی دلسرد شده و از ادامه دادن به آن کار(عمل خیر) منصرف خواهد شد. اگر کسی هم در صدد پیشرفت و ادامه آن عمل باشد، سد راه پیشرفت آن  خواهد شد. در این  طرز تفکر، دیگران هیچ حقی درمقابل حق او ندارند. او استفاده از هر وسیله ای را برای رسیدن به هدف خود، جایز میداند. با کسی دوستی نمیکند ، مگر آن دوست امتیاز جانی، مالی، جاه ومقامی داشته باشد تا در صورت لزوم در جهت منافع خودش بکار گیرد. کار، تحصیل، ازدواج، احسان، خدمت، وسایر را همه و همه بخاطر ارضای تمایلات و غرایزش انجام میدهد، دستِ دریافتنش دراز، ولی دادنش کوتاه است. حقوق دیگران برایش محترم نیست. رشوه میگیرد، دزدی میکند ،دروغگو و تنبل است  زیاد دستورمیدهد، بیشترنق میزند، همیشه از دیگران ناراضی است ، به زیردستان ستم میکند وبه ما فوق چاپلوسی. به دیگران سفره پهن نیمکند مگر برای بهره برداری و شکار. در سفره دیگران سیرنمیشود. ط‌ماع و دنیا پرست است. عبادتش ریا، نصیحتش تحقیر، تکریمش تمسخر، جانش را بگیر، ولی از او قرض درخوا ست مکن. در امانت خیانت میکند و تا به زور نخواهی حق دیگری را نمیدهد. هر الهی را به الله ترجیح میدهد. وکلام آ خر اینکه خود پرست است نه خدا پرست !!


چگونه خدمتگذار خوبی باشیم

    نظر

انواع احسان

نیکى بر حسب حالات احسان کننده واحسان شونده گوناگون است ؛ مثلاً انسانى که به حکم فطرت در مقابل احسانى که به او شده احسان مى‏کند طبیعى‏ترین عکس العمل را نشان داده، زیرا ناسپاسى در پاسخ عمل نیک بسیار زشت و نکوهیده است. قرآن کریم در این باره مى‏فرماید: «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان».  آیا پاداش نیکى جز نیکى است؟»

قسم دیگر احسان آن است که انسان به کسى نیکى کند که او را نمى‏شناسد و قبلاً نیز خیر ونیکى از او دریافت نکرده است. این خوبى که یک طرفه و بدون مقدمه است، احسان ابتدایى گویند. خداوند متعال در گستره‏اى بى نهایت این گونه به بندگانش نیکى مى‏کند. او آغاز کننده هر احسانى است، بدون آن که بندگانش احسانى کرده ویا استحقاق آن را داشته باشند.

بالاترین مرتبه احسان در بین مردم این است که نسبت به شخصى که بدى کرده نیکى شود.خداوند این برخورد کریمانه را به پیروان مکتب اسلام توصیه کرده و فرموده: همیشه بدى را به بهترین شیوه - خیر و نیکى - پاداش ده.

بدى‏ها را با خوبى پاسخ دادن سبب مى‏شود که دشمنى و کدورت از بین برود و دوستى و مهربانى در روابط انسان‏ها حاکم گردد. امام صادق (ع) نیز در کسب این اخلاق شایسته فرموده است: مى‏خواهید شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایى کنم؟ یکى این که اگر کسى به تو ظلمى کرده او را ببخشى و اگر کسى با تو قطع رابطه کرد با او رفت و آمد کنى و با کسى که به تو بدى کرده احسان ورزى.

آداب احسان

در سیره معصومین (ع) احسان کردن با نکاتى بسیار ظریف و دقیق همراه است که رعایت آنها سبب ارتقاى عمل و مقبولیت آن مى‏شود که برخى از آنها عبارت اند از:

الف - شتاب در نیکى:

یکى از آداب احسان، شتاب در این عمل است. از دست دادن وقت و منتظر نگه داشتن نیازمندان، سبب پشیمانى و حسرت مى‏شود و آدمى را از پاداش شایسته و آرامش وجدان محروم مى‏سازد.

شتاب در احسان همانند میوه‏اى بر درخت است، همان طورى که درخت پس از میوه دادن گوارایى و سودش بر همگان آشکار مى‏گردد، احسان در وقت نیازمندى هم لذت بخش و گواراست. امام على (ع) مى‏فرماید: «برطرف کردن نیازهاى مردم پایدار نیست مگر به سه چیز: 1- کوچک شمردن خدمت، تا خدا آن را بزرگ نماید،2- پنهان داشتن آن، تا خدا آن را آشکار سازد، 3- شتاب در برآوردن نیاز، تا براى محتاج گوارا و مسرت بخش باشد».

ب - منع منت گذارى

از جمله آفات احسان و خدمت به مردم منت گذارى است که با این کار ماهیت عمل، باطل مى‏گردد. خداوند متعال در سوره بقره آیه 264 مى‏فرماید: «ولا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذى»؛ صدقاتى که مى‏دهید و احسان‏هایى که به مردم مى‏کنید با منت و اذیت از بین نبرید.

بزرگان دین که در موقعیت‏هاى مختلف به رفع مشکلات و گرفتارى‏هاى مردم اقدام مى‏کردند به پیروان خویش آموخته‏اند که براى حفظ آبروى اشخاص در پنهان احسان کرده و از منت گذارى بپرهیزند. اگر انسان درک کند که به خاطر حضور حاجت‏مندى که بر او وارد شده و مورد احسان واقع گردیده به چه مقام و فضیلتى در بارگاه الهى نائل مى‏گردد هیچ گاه نیکى‏هایش را با منت ضایع نمى‏کند.

شاد کردن مؤمن

از ارزش‏هاى پسندیده اخلاقى، که با نیکى قرین است و در آیین اسلام بدان تأکید شده، خوشحال نمودن بندگان خداست. از فرمایشات بزرگان دین در مى‏یابیم که خوشحالى بنده‏اى از بندگان خدا، سرور پیامبر و امامان و رضایت پروردگار را به دنبال دارد و انسانى که در شادى دیگران شریک بوده و گرد و غبار غم را مى‏زداید و در راهى هدف‏مند دلى را به دست مى‏آورد، به خدا نزدیک مى‏شود.

امام باقر (ع) فرمود: «یک لبخند بر روى چهره برادر ایمانى حسنه‏اى است در نامه عمل تو و رفع گرفتارى از او حسنه‏اى دیگر است و خداوند با هیچ عمل و عبادتى همچو شادکردن یک مؤمن پرستش نشده است». [16]

اسلام با دستورات عالى و جاودانى براى ساخت جامعه‏اى سالم و پرنشاط، انسان‏ها را به شاد زیستن در کنار هم دعوت نموده است، زیرا در جامعه‏اى که غم و اندوه فراوان باشد زندگى دیگران نیز دستخوش خمودگى و آسیب مى‏گردد.

اجتماع بشرى مانند یک پیکر است که با اختلال یک عضو، سلامتى و نظمش بهم مى‏خورد و براى برگشت دوباره سلامتى نیاز به همکارى و هماهنگى دیگر اعضا است. بنابراین وجود افراد نیازمند و درمانده، سلامتى روحى و روانى جامعه را خدشه دار مى‏کند که همه توان مندان مى‏بایست در رفع این مشکل بکوشند.

امروزه مشکلات اقتصادى از جمله دغدغه خانواده‏هاست و چه بسا افرادى که این غم و اندوه را در دل خویش پنهان ساخته و صورت هایشان را با سیلى سرخ نگه داشته‏اند.

از رسول اکرم (ص) پرسیدند: کدام کارها نزد خدا محبوب‏تراست؟ فرمود: دنبال سرور و شادى یک مسلمان بودن. سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با سیر کردن شکم او، رفع غم و اندوه و پرداخت بدهى‏هایش.

بر آوردن حاجات مردم

مسلمانان نباید نسبت به احتیاجات و مشکلات یکدیگر بى‏تفاوت باشند. تشریک مساعى در رفع حاجات مردم موهبتى الهى است. البته براى کسانى که جویاى رضایت پروردگار و امنیت در روز قیامت‏اند.

خداوند متعال بندگانى را که در روى زمین در برآوردن نیازمندى‏هاى مردم تلاش مى‏کنند به اجر و پاداش فراوانى وعده داده است و به تعداد گام هایى که در این راه بر مى‏دارند نیز حسنه مى‏دهد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کس در انجام حاجات برادر دینى‏اش بکوشد مثل آن است که هزار سال، خداوند را عبادت کرده به این ترتیب که روزها را روزه و شب‏ها را به نماز ایستاده باشد.

اشخاصى که با بى‏توجهى در مقابل گرفتارى و مصائب دیگران روزگار مى‏گذرانند، در حالى که مى‏توانند پناهگاه حاجت مندان باشند در این زمینه کوتاهى کرده و به ذلت و خوارى و عذاب الهى مبتلا مى‏شوند. امام صادق (ع) فرمود: هر مؤمنى که دست رد بر سینه برادر نیازمندش بزند با این که مى‏تواند از پیش خود یا دیگران نیاز او را برآورد، خداوند روز قیامت او را با روى سیاه و چشم کبود و دست‏هاى به گردن بسته محشور مى‏کند و سپس گفته مى‏شود: این است خیانت کارى که به خدا و پیامبرش خیانت کرده، آن‏گاه او را به دوزخ مى‏برند. بر اساس سیره عملى ائمه معصوم (ع) مى‏بایست در اولین فرصت نیاز دیگران را برآورده ساخت و قبل از درخواست آنها اقدام نمود تا آبرویشان خدشه دار نگردد.

مردى از انصار به محضر امام حسین (ع) شرفیاب شد تا حاجتش را با امام مطرح کند آن حضرت فرمود: برادر آبروى خود را حفظ کن و درخواست خویش را شفاهى و رو در رو بیان نکن، حاجت را در نامه‏اى بنویس تا به خواست خدا برآورده سازم. اندیشه کار سازى در امور مسلمانان و اقدامات عملى در این رابطه علاوه بر پاداش ارزشمند، این مطلب را به اثبات رسانده که با گره گشایى از کار مردم خداوند در لحظات تنهایى و گرفتارى با امداد غیبیش انسان را نجات مى‏دهد:

تو نیکى مى‏کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

روزى امام على (ع) به کمیل فرمود: به خانواده‏ات دستور بده تا در تحصیل مکارم اخلاق بکوشند و در تاریکى‏هاى شب به انجام حاجات مردم و رفع نیازمندى‏هاى آنها بپردازند. سوگند به خدایى که جان من در دست اوست! هیچ کس بر دل انسان مؤمنى سرور و شادمانى وارد نمى‏کند مگر آنکه خداوند از این عمل خیر مایه لطفى مى‏آفریند که در موقع نزول بلا و به هنگام گرفتارى سریعتر از سرعت سیلاب در سراشیبى به امداد او مى‏رسد و او را از گرفتاری نجات میدهد.

تقدّم رفع حاجت مردم بر هر کارى

یکى از شیعیان مى‏گوید: در مسجد الحرام مشغول طواف بودم، یکى از دوستانم از من درخواست دو دینار وام کرد، به او وعده دادم که پس از طواف حاجتش را برآورده سازم، هنوز طوافم به پایان نرسیده بود که امام صادق (ع) وارد شد و دست بر شانه‏ام نهاد و بر من تکیه کرد و هر دو مشغول طواف شدیم. طواف من تمام شد ولى به احترام امام صادق او را همراهى کردم و طواف را ادامه دادم، آن مرد حاجت‏مند که در کنارى نشسته بود و امام صادق را نمى‏شناخت به خیال آن که من حاجتش را فراموش کرده‏ام هربار که از مقابلش مى‏گذشتم با دست اشاره مى‏کرد و مطلبش را یادآورى مى‏نمود. امام صادق (ع) از من پرسید: چرا این مرد به تو اشاره مى‏کند؟ گفتم فدایت شوم او منتظر من است که پس از طواف نزد او روم و وامى به او بدهم و چون دست مبارک شما بر شانه من است خوش ندارم شما را ترک گویم. امام صادق (ع) بدون لحظه‏اى تأمل، دست از روى شانه من برداشت و فرمود: مرا به حال خود گذار و برو حاجت او را برآور. من رفتم و کار او رااصلاح نمودم. روز بعد امام صادق را دیدم که بااصحابش سخن مى‏گفت: تا مرا دید سخن خود را قطع کرد و فرمود: اگر براى بر آوردن حاجت یکى از برادران مؤمن خود تلاش و

    سعى کنم نزد من بهتر و محبوب‏تر است از آزاد کردن هزار بنده و بسیج نمودن هزار نفر در راه خدااست.  

منابع :سایت مهر ونوشته دوست خوبم ساداتی کنتی.سید حسین 


شخصیت شناسی

    نظر
شخصیت شناسی و تاثیر متقابل
به طور کلی افراد در ارتباطات خود به یکی از چهار سیستم عصبی زیر گرایش دارند
الف:"افراد بصری
این افرادجهان را به ضرورت تصاویر ادراک میکنند به همین جهت کلماتی را که به زبان می آورند تصویر گر است لحن صدا تغییرات چهره و حرکات بدن به هنگام شنیدن به طرف بالا نگاه میکنندبا سرعت سخن میگویندو آهنگ صدایشان بلند است دست ها را حرکت میدهند و به طرف بالا میگیرندتنفس سریع سطحی و نامرتبی دارند ودر قسمت بالایی قفسه سینه تنفس میکنند
؛افراد بصری در جملات به لغات زیر تکیه دارند

دیدن .نگاه کردن .خیره شدن .روشن .چشم انداز.در نظر گرفتن .هدف. دور اندیشی. درخشان. چراغانی .شفاف . تصویر . ترسیم . انعکاس . دیدگاه . کانون توجه . تیره و تار . تابش . آراسته .

"با بصری ها چگونه باشیم"

بصری ها عاشق گلند. دوستدارهدیه اند.با بصری ها باید پر شور تر و پر هیجان تر بود.توضیح و تفسیر زیاد حوصله بصری ها را سر میبرد.برای صحبت کردن با آنها حرکات مهمتراز کلام یا لحن و طنین است. سریع تر صحبت کنید.رفتار مودبانه و محترمانه داشته باشید.آرامش افراطی و شل بودن آنها را کلافه میکنند.عاشق هیجانند.

ب:"افراد سمعی"

این گروه به لغات و واژه های سمعی تکیه دارند و به هنگام ارتباط حالات فیزیولوژیکی زیر را از خود نشان میدهند به هنگام اندیشیدن اغلب به اطراف خود می نگرندآرام با آهنگی آهسته اما پر طنین سخن میگوینددست خود را تا نیمه کمر بالا آورده و با آن ژست میگیرندآرام منظم و از وسط قفسه سینه نفس میکشند.

افراد سمعی در جملات به لغات زیر تکیه دارند

شنیدن. گوش دادن .فریاد کشیدن .بحث کردن .اطلاع دادن .تحسین کردن .گفت و شنود کردن .بیان کردن .اعلام کردن .خاموش کردن .صدا .آهنگ .همهمه .ضربه .قصد داشتن .شرح دادن .مذاکره کردن .ناهنجار . انعکاس. تلفن کردن..پر خاش کردن .اعتراض کردن .غرش .پر طنین .تلق تلق کردن .فرکانس. غرغر کردن .سکوت.

"با سمعی ها چگونه باشیم"

به گفتار زیاد توجه دارند.با سمعی ها کمی آرامتر از بصری ها صحبت کنید.خیلی هم آرام نشوید.شرح و تفسیر فراوان هم ندهید.مودبانه سخن بگوئید.فصاحت و بلاغت را از یاد نبرید.شمرده و متین باشید .تشویقتان بیشتر کلامی باشد .به گفتار سمعی ها بیشتر از بقیه گوش دهید .سمعی خوش سخن است در تیپهای رفتاری معمولا سمعی ها محترمند برای سمعی ها احترام کلامی مهمتر از احترام رفتاری است .تند صحبت کردن با آنها بی ادبی تلقی میشود .چون آنرا نشانه اظطراب و نبود آرامش میدانند .ترجیح می دهند موسیقی ملایم گوش دهند تا اینکه فیلم مهیج ببینند.

ج:" افراد لمسی "

در جملات این افراد مفاهیم احساسی قالب است به هنگام اندیشیدن به پائین و طرف راست خود نگاه میکنندصدایشان عمیق است و کلمات شمرده از دهانشان خارج می شودحرکات دست تغییرات چهره و اعمال جسمانی آنها زیاد است معمولا دستشان راپایین نگاه میدارند و خود را به کرات لمس میکنندتنفس این عده عمیق است و از تمام قفسه سینه برای تنفس استفاده میکنند

افراد لمسی در جملات به لغات زیر تکیه دارند

احساس. لمس کردن. اتصال .لغزیدن.تعادل.اصابت.احساسات ی.بالا و پایین پریدن.خشمگین . پیوند.چسبناک.گرسنه.سراسیمه. پر جنب و جوش.دور ریختن.گردندن.چنگ زدن. مضطرب .دلچسب .


"با لمسی ها چگونه باشیم"

بسیار ملایمندآنقدر که به نظر بعضی ها شل و ولندآما در ملایمت آنها متانت هم هست لمسی ها از بصری ها متنفرندباید آنها را در آغوش گرفت دستشان را به گرمی فشرد و دست تحسین و صمیمیت بر پشتشان زدهل دادن و کتک زدن موجب آزارشان می شودآرامتر و احساساتشان عمیق تر است با آنها ملایم صحبت کن

د:"افراد حسابگر(منطقی-استدلال گر)
کلمات این افراد آمیخته با منطق و استدلال است و تغییرات فیزیولوژیکی آنها به شرح زیر است:
وقتی فکر میکنند به پایین و طرف چپ خود نگاه میکنند.با لحنی آهسته و آرام و به گونه ای شیوا سخن میگویند.حرکات دست و تغییرات قیافه در آنها اندک است.
افراد حسابگر در جملات به لغات زیر تکیه دارند:
آموختن.در نظر گرفتن.به ذهن کسی خطور کردن.تشخیص دادن.معتقد کردن.مقدم بودن.هوشیار بودن.مخلوط کردن.وانمود کردن.به فکر فرو رفتن.بی احساس.لغو کردن.جدی بودن.فهمیدن.به جا آوردن.

فضیلت انتظار

 انتظار فرج ار منظر امیرالمومنین علی (ع)

در دوره غیبت امام زمان‏علیه السلام  مشکلات و پیشامدهاى سختى بوقوع مى‏پیوندد به گونه‏اى که اعتقادات بسیارى از مردم در نتیجه این امور متزلزل مى‏شود. جهت جلوگیرى از دچار شدن به این قبیل خطرات، هشدارهاى زیادى توأم با روشنگریهاى لازم در رهنمودهاى اهلبیت ‏علیهم السّلام  داده شده است که به دو نمونه از آنچه در این زمینه در مجموعه روایات على بن ابیطالب‏علیه السلام  وارد شده است اشاره مى‏گردد.

  - عن محمد بن مسلم عن ابى عبداللَّه‏علیه السلام  قال: ...قال على‏علیه السلام : ...انتظروا الفرج و لا تیأسوا من روح اللَّه، فانّ احبَّ الاعمال الى اللَّه عزّوجلّ انتظار الفرج... و المنتظر لأمرنا کالمُتَشَحِّطِ بدمه فى سبیل اللَّه. [1]

 محمد بن مسلم از امام صادق‏علیه السلام  نقل مى‏کند که آن حضرت از پدران بزرگوارش و آنها از على‏علیه السلام  روایت کردند که على‏بن ابیطالب‏علیه السلام  فرمودند: منتظر فرج  [امام زمان‏علیه السلام] باشید و از عنایت و توجهات خداوند ناامید نشوید. همانا محبوب‏ترین کارها در نزد خداوند عزّوجلّ انتظار فرج [امام زمان‏علیه السلام ] است.

 آنگاه در ادامه بیان فضیلت انتظار فرمودند:

 کسى که منتظر امر ما (فرج امام زمان‏علیه السلام ) باشد، مانند رزمنده‏اى است که در راه خداوند به خون خود آغشته شده باشد (اجر و پاداش شهید را دارد).

  - قال زیدبن صوحان العبدى: یا امیرالمؤمنین! أى الاعمال احبّ الى اللّه عزّوجلّ؟ قال‏علیه السلام : انتظار الفرج من اعظم الفرج. [2]  

 زیدبن صوحان عبدى گفت: یا امیرالمؤمنین! کدامیک از اعمال در نزد پروردگار عالم محبوب‏تر است؟ حضرت فرمودند: انتظار فرج.

منابع :

 (1)الخصال، ج  2ص  740حدیث اربعمأة، ط انتشارات علمیه اسلامیه. 

 (2)بحار الانوار، ج  52ص 122